پکن چگونه در حال تغییر نظم جهان است؟
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۰۶۴۰۶
به گزارش تابناک، تارنمای «americanmilitarynews» در گزارشی مفصل به اقدامات چین در راستای میانجیگری در سطح جهان و بازتعریف چهره بینالمللی پکن و تغییر نظم جهان و از بین بردن تمام و کمال هژمونی آمریکا پرداخت.
در این گزارش آمده است: سفر جینپینگ به روسیه پس از آن انجام شد که او در نبردی طولانی برای به دست گرفتن قدرت مطلق اهرمهای نظامی، حکومتی و حزبی چین به پیروزی رسید؛ پیروزی که تکیه او بر کرسی قدرت به عنوان رهبر حزب حاکم کمونیست چین را با رای متفقالقول نمایندگان کنگره ملی خلق در اکتبر ۲۰۲۲ برای سومین دوره نامحدود تثبیت کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جینپینگ حالا برای هدایت دیپلماسی چین به سوی عصر جدید مدنظرش، آزادی عمل دارد؛ عصری که به گفته وی «آیندهای مشترک برای بشریت» خواهد بود. به باور تحلیلگران این عبارت، بدان معنا است که پکن برای مقابله با هژمونی آمریکا و صادر کردن الگوی نظام تکحزبی چین به سراسر جهان، بهدنبال ایجاد اتحادی هرچه قویتر با سایر حکومتهای جهان جنوب است.
نقشی جدید به عنوان میانجی
توویا گِرینگ، از اعضای مرکز جهانی چین در شورای آتلانتیک میگوید که سیاست خارجی پکن در دهههای اخیر بهجای آنکه بر نمایش این کشور به عنوان یک قدرت جهانی و الگویی برای سایر کشورها معطوف باشد، اساسا بر تبعیت از سایر کشورها یا تسهیل توافقات بینالمللی متمرکز بوده است.
وی افزود: چین در حوزه میانجیگری جنگها و مناقشات منطقهای، تمایل دارد تا بهجای ایفای نقش رهبر، نقش یک دنبالکننده یا تسهیلکننده را بازی کند. تعجببرانگیز است که اینبار چین نه تنها نقش پیشتاز و رهبر را ایفا نمیکند بلکه در مناقشات بینالمللی بدون حضور آمریکا، موفق به میانجیگری میشود.
مقصود گرینگ از این اظهارنظر، سفر دسامبر پارسال جینپینگ به عربستان سعودی و ملاقاتش با تمام اعضای شورای همکاری خلیح فارس است. سفری که بلافاصله با حضور ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران در پکن و در ادامه صدور بیانیه سهجانبه دهم دسامبر بین ریاض، تهران و پکن مبنی بر ازسرگیری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان همراه شد.
مارکو کارنولوس، مقالهنویس تارنمای «میدل ایستآی» در مقالهای که ۱۷ مارس منتشر شد، نوشت: این توافق یک موفقیت آشکار برای چین بود و نخستین موفقیت این کشور در منطقه نابسامان خاورمیانه محسوب شده و میتواند نویدبخش موفقیتهای دیگر باشد.
وی افزود: باتوجه به اینکه چین در حال برنامهریزی نشستی سطحبالا و بیسابقه در پکن بین پادشاهان کشورهای عربی و مقامات ایرانی در اوخر سال جاری است، دشوار است که بتوان متصور شد، سیلی محکمتری به صورت دیپلماسی آمریکا در خاورمیانه نواخته شود!
نشریه انگلیسیزبان و ملیگرای گلوبال تایمز، چاپ پکن، این توافق را «گواه دیگری مبنی بر از بین رفتن موجودیت تکقطبیگرایی توصیف و تاکید کرده که در حال حاضر، ما به طور غیررسمی در یک نظم جهانی چندقطبی بهسر میبریم.»
این نشریه نوشت: خاورمیانه و جهان نه تنها در دوران نظم پساآمریکا، بلکه در عصر نظم پساغرب قرار دارد.
با این حال، گرچه به نظر میرسد که توافق بین ایران و عربستان یک دستاورد تبلیغاتی برای پکن باشد اما گرینگ بر این باور است که ریاض و تهران پیش از این هم به خودیِ خود، انگیزههای زیادی برای حصول توافق داشتند و ازسرگیری روابط، در ادامه چندین سال گفتمان سطحپایین بین دولتهای دو کشور حاصل شده است.
به گفته وی، میانجیگری در توافق نهایی، راهبردی با «ریسک پایین» برای پکن بود؛ کشوری که به بیان ساده، لحظه مناسب را برای مداخله و میانجیگری قاپید؛ این اقدام البته طرح صلح ۱۲ مادهای پکن برای اوکراین را نیز به نوعی «مضحک» جلوه داد!
گرنیگ میگوید: درست مثل آنچه در خاورمیانه رخ میدهد، چین در حقیقت دوست ندارد جای آمریکا را بگیرد چون علاقهای به کثیف شدن دستهایش ندارد. پکن در چنین جنگهایی، در وهله نخست این موضوع را مدنظر قرار میدهد که آیا میتواند مثل میانجیگری بین ایران و عربستان، با ریسک بسیار پایین از مذاکرات صلح منفعت ببرد یا خیر.
بازیگری بلندپرواز جهان و هنجارگذار
مورتیز رودولف، پژوهشگر دانشکده حقوق دانشگاه یِیل میگوید که به باور او، چین همچنین در تلاش است تا خود را به عنوان یک بازیگر جدی در سطح جهان و تدوینکننده و هنجارگذار معرفی کند.
وی افزود: همزمان با ورود آمریکا به فصل انتخابات ریاست جمهوری، معتقدم که جای تعجب ندارد اگر چین در دو سال آتی، وارد تعاملات به مراتب بیشتری در سطح جهان شود. از منظر چین، به نظر میرسد سیاست خارجی این کشور به سمت جهان جنوب در حرکت است و هدف از این حرکت، ایجاد ائتلاف با کشورهای این منطقه و استفاده از آنها برای نیل به اهداف بلندمدتش همچون تغییر نظم جهان است. به نظر من، چین یک هدف راهبردی حقیقی برای خود ترسیم کرده تا نظم جهان را با استفاده از قانون شکل دهد. استفاده از معاهدات، قوانین و سایر توافقات الزامآور بینالمللی برای پیشبرد اهداف سیاستی پکن، تاثیرات جانبی قدرتمندی خواهد داشت.
رودولف تاکید کرد: به محض آنکه چین به یک بازیگر جهانی بدل شود، نظام حقوقی این کشور هم گسترش خواهد یافت. این یکی از آن مسائلی است که میتواند روند عملکرد جهان را اساسا دستخوش تغییر کند. این یک روند تدریجی است و شما یک آن از خواب بیدار و متوجه خواهید شد که نظم جهان عوض شده است. مقررات چینیتر شده و نظم جهانی هم به همین شکل.
وانگ دان، مفسر سیاسی و رهبر اسبق اعتراضات تیانامنِ در سال ۱۹۸۹، با این نظر موافق بوده و با اشاره به توافق ایران و عربستان گفته است: همه اینها نشان میدهد که جینپینگ میخواهد به رهبر جهان بدل شده و ایدئولوژی خود را در پهنه جهان بگستراند. اما این فقط سطح قابل رویت ماجرا است و چیزی که باید ببینیم این است که جینپینگ با روشهای مرموزتر، منافع آمریکا را در سراسر جهان هدف گرفته است.
صادرات سلاح
به گفته وانگ، یک نشانه مهم مبنی بر گسترش نفوذ و قدرت چین، دادههای اخیر درباره فروش سلاح در عرصه بینالمللی است.
مایکل کوریلا، فرمانده سنتکام ۱۶ مارس در کمیته خدمات تسلیحاتی سنای آمریکا گفت که توانایی چین در حرکت سریه به سمت فروش سلاح در خاورمیانه و جنوب آسیا، میتواند عواقب وخیمی به همراه داشته باشد. او به افزایش ۸۰درصدی فروش تسلیحات نظامی چین به این منطقه در یک دهه گذشته اشاره داشت.
براساس دادههای موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم، آمریکا از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲، صدرنشین صادرکنندگان سلاح در سطح جهان بود و چین تنها با اختصاص ۵درصد از فروش سلاح جهان به خود، در رتبه چهارم قرار داشت.
این در حالی است که فروش سلاح از چین به آفریقای سیاه بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰، سه برابر افزایش یافت به طوری که عمده این سلاحها به پنج کشوری فروخته شده بود که با پکن در طرح «ابتکار کمربند و جاده» قرارداد امضا کرده بودند. در این بین، شرکتهای روسیه حدود یک هزار سلاح تهاجمی، ۱۲ تُن جلیقه ضدگلوله و قطعات پهپاد از چین خریداری کردند.
به گفته وانگ، «اگر جینپینگ تصمیم نهایی خود برای مقابله با هژمونی جهان، توسعه جهانی چین و حل و فصل دائمی اقدامات تحریکآمیز آمریکا در مساله تایوان بگیرد، آنگاه لحظهای برای ادغام قدرت روسیه، ایران و کره شمالی با هدف شاخبهشاخ شدن با آمریکا یا تبدیل جنگ سرد به جنگ داغ، درنگ نخواهد کرد.»
منبع: تابناک
کلیدواژه: سید مهدی نیازی حمیدرضا الداغی حسام محمودی حبیب فرج الله چعب هاکی روی یخ ایران پکن چین ریاض سید مهدی نیازی حمیدرضا الداغی حسام محمودی حبیب فرج الله چعب هاکی روی یخ ایران ایران و عربستان سطح جهان میانجی گری بین المللی فروش سلاح جین پینگ نظم جهان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۰۶۴۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آمریکا دیگر مقصد آرمانی محققان نیست/ تغییر الگوی مهاجرتی دانشمندان
به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ محققان در مقالهای که تحت عنوان « مهاجرت بیشتر، اما نزدیکتر: نقشه برداری از منطقهای شدن رو به رشد جابهجایی علمی جهانی با استفاده از ORCID» در پایگاه علمی «ساینس دایرکت» در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، روندهای جهانی را در مهاجرت دانشمندان بررسی کردند و در یکی از مطالعات خود روی دانشگاهی متمرکز شدند که دانشمندان مدرک دکتری خود را از آنجا دریافت کردهاند تا از این طریق تاثیر مفید یا نامطلوب فرار مغزها و دستاوردهای مغزها را بر کشورها متوجه شوند. به طور مثال، از اواسط قرن بیستم، آمریکا به عنوان تاثیرگذارترین کشور در علم جهانی در نظر گرفته میشود. دانشگاههای آمریکا همواره در صدر بهترین دانشگاههای جهان قرار میگیرند و بیشترین تعداد برنده جایزه نوبل را تولید میکنند و بیشترین تعداد دانشمندان پراستناد را در تمامی رشتهها دارند. در نتیجه آمریکا یکی از محبوبترین گزینهها برای تحصیلات تکمیلی در بین دانشجویان جهان به شمار میآید.
با این حال، همبستگی قویای بین تحصیلات تکمیلی و دانشگاهها، جوایز و دانشمندان نخبه با دیگر کشورهای بسیار تاثیرگذار علم مانند بریتانیا و آلمان مشهود است. بنابراین، نقشهبرداری از جایی که دانشمندان مدرک دکتری خود را دریافت میکنند، همراه با جایی که برای پیشرفت شغلی خود مهاجرت میکنند، کمک میکند تا جریان دانشمندان در آن سوی مرزها بهتر درک شود.
برای رمزگشایی صحیح روند مهاجرتهای جهانی، محققان ابتدا با مدرک دکتری شروع کردند. شکل ۱ تغییرات در طول زمان را به نسبت «مدارک دکتری جدید» نشان میدهد. در نمودار A، دکتری طبقهبندی شده است که شامل علوم سلامت، علوم زندگی، علوم فیزیک و علوم اجتماعی میشود. این نمودار از سال ۲۰۰۰ یعنی زمانی شروع میشود که اولین دادهها در مورد انتشارات مجلات وجود دارد.
در نمودار B مناطق تقسیمبندی شدهاند که شامل آسیا، آمریکای لاتین، اقیانوسیه، اروپا و آفریقا میشود و جایی است که دانشمندان مدرک خود را از سال ۱۹۸۰ دریافت کردهاند. در این مورد الگوی مهاجرت به طور چشمگیری در طول زمان تغییر میکند. همانطور که آمریکا تعداد بسیاری از مدارک دکتری را تولید کرده است، تولید مدرک دکتری در اروپا و آسیا نیز به طور چشمگیری افزایش یافته است. با توجه به این ۲ مقوله، میتوان درک کرد که جغرافیای تحصیل در مقطع دکتری در حال تغییر است؛ حتی اگر مرزهای دیگر ثابت باقی مانده باشد. نمودار B به خوبی نشان میدهد که اروپا و آسیا ۲ منطقهای هستند که این تغییرات در آنها بارزترین بوده است.
نمودار زیر نشان میدهد که وقتی دانشمندان به خارج از کشور مهاجرت میکنند، کجا میروند. نقشهها بر اساس دههای که دانشمندان در آن دکتری میگیرند، به تصویر کشیده شدهاند. این نمودارها مخصوص دانشمندانی است که در دهه ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ مدرک دکتری خود را دریافت کردهاند. این سه نمودار و تفاوت آنها به خوبی تغییرات الگوی مهاجرت در سه دهه را نشان میدهد.
به عنوان مثال، دانشمندی که در سال ۱۹۸۵ دکتری خود را در ایالات متحده گرفته، در سال ۱۹۸۶ به کانادا نقل مکان کرده و سپس در سال ۱۹۹۰ از کانادا به فرانسه نقل مکان کرده، در اولین طرح در سمت چپ، ۲ قوس تولید میکند: یک قوس از آمریکا به کانادا و یک قوس از کانادا به فرانسه. بنابراین، اندازه قوسهای جریان متناسب با تعداد جابهجاییهایی است که در بازه زمانی در هر طرح انجام میشود.
زمانی که از سمت چپ به نمودارهای بعدی میرسیم، متوجه میشویم که سهم آمریکا در بین گروهها کاهش یافته است و دانشمندان به مقصدهایی به غیر از آمریکا مهاجرت میکنند. در حالی که جریان قوس از آسیا به آمریکا افزایش یافته است، جریان قوس از اروپا به آمریکا کاهش چشمگیری داشته است. با این حال، سهم کلی آسیا و اروپا در مقایسه با مناطق دیگر در هر دهه افزایش یافته است. علاوه براین، جریان قوس در این مناطق نیز رشد کرده است.
شکل ۳ در ۲ صفحه سازماندهی شده است و جابهجاییهای بینالمللی دانشمندان را در طول ۳۵ سال، از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ بررسی میکند. نمودار A میانگین تعداد کشورهایی را که دانشمندان طی ۱۰ سال اول پس از دریافت مدرک دکتری به آنها نقل مکان کرده اند، نشان میدهد. فارغ التحصیلی، همانطور که در محور x ترسیم شده است. محور y میانگین تعداد وابستگیهای کشوری مرتبط با دانشمندان این گروه خاص را محاسبه میکند. این رویکرد سودمند است، زیرا روندها را در بین گروههای سالانه قابل مقایسه میکند. برای مثال، اگر دانشمندی در سال ۱۹۸۵ دکتری خود را از دانشگاه واشنگتن (آمریکا) دریافت کرد و سپس در سال ۱۹۹۳ به دانشگاه تورنتو (کانادا) نقل مکان کرد (یعنی در مدت ۱۰ سال پس از دریافت دکتری)، آنگاه در سال ۱۹۸۵ به عنوان کسی محاسبه میشود که دو وابستگی کشوری (آمریکا و کانادا) را دارد. همانطور که در پنل A نشان داده شده است، دانشمندان در هر گروه بعدی به کشورهای بیشتری سفر کردهاند.
با این حال، در پنل B در شکل ۳، فقط فاصله تمام حرکتهای بینالمللی (در صورت وجود) انجام شده توسط دانشمندان در هر یک از گروههای سالانه در نظر گرفته شده است. با در نظر گرفتن میانگین به جای محاسبه کل مسافت طی شده، تعداد فزاینده جابهجاییهای بینالمللی مشاهده شده در پنل A را به حساب میآورد.
پنل B نشان میدهد در حالی که دانشمندان در هر گروه بعدی به کشورهای بیشتری میروند، آنها مسافتهای کوتاه تری را نیز طی میکنند.
نتیجهگیریهمانطور که مشخص است، درک تحرک جهانی دانشمندان به معنای در نظر گرفتن رشد منطقهای علوم اروپایی و آسیایی است. این امر تاکنون در علم به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته بود، اما با توجه به ادبیات موجود در مورد جابهجایی نیروی کار به طور کلی، نتیجه کاملاً تعجبآور نیست، زیرا جهان به طور همزمان در مقیاس جهانی و در سطح منطقهای بیشتر به هم مرتبط میشود. تجزیه و تحلیل محققان از جابهجایی علمی بسیاری از موارد مشابه را نشان میدهد. از سال ۱۹۸۰ تعداد فزایندهای از مهاجرتهای بینالمللی در میان دانشمندان، گروه به گروه وجود داشته است، اما در طول مدت زمان مشابه، مهاجرت بین کشورهای منطقه افزایش یافته است. در واقع، میانگین مسافت طی شده توسط دانشمندان مهاجر کاهش یافته است.
علاوه بر این، به نظر میرسد که این امر ارتباط نزدیکی با تحولات اروپا و آسیا دارد. تحقیقات در علم بارها به این موضوع اشاره کرده است که هژمونی یا سلطه آمریکا بر تحقیقات علمی در حال کاهش است، زیرا دانشمندان اروپایی و آسیایی پرکارتر و تأثیرگذارتر شدهاند.
بیشتر بخوانید: الگوی مهاجرت دانشمندان در جهان چیست؟/ فاصله جغرافیایی کمتر؛ احتمال انتقال دانش بیشتربا گذشت زمان، جریان مهاجرت به اروپا و آسیا افزایش یافته است، در حالی که جریانهای مهاجرت به آمریکا و از آمریکا کاهش یافته است. منطقهای شدن علم مشاهده شده در دادهها به همان اندازه با سرنوشت این مناطق مرتبط است. مثلا اعتبار دانشگاههای اروپایی و آسیایی و تولید مدرک دکتری در آنها افزایش یافته است و به نظر میرسد دانشمندان در طول زمان تمایل بیشتری به حرکت در آن سوی مرزها به کشورهای مجاور پیدا کردهاند، شاید تا حدی به این دلیل باشد که مزایای مرتبط با کشورهای دورتر کاهش یافته است.
به نظر میرسد که محققان باید در آینده روندهای منطقهای خاص را بررسی کنند تا به انگیزههای مهاجرت درون منطقهای بیشتر پی ببرند؛ به ویژه که به برتری رو به رشد دانشگاههای آسیایی و اروپایی در علم جهانی مربوط میشود.
دادههای محققان همچنین نشان میدهد که دانشمندان مهاجر در طول زمان تعداد مقالات بیشتر و در رسانههای معتبرتر منتشر کردهاند. علاوه بر این، هیچ تفاوت آماری معنیداری بین دانشمندان مهاجر منطقهای و جهانی وجود ندارد که نشان دهد این خود حرکت است و نه مقصدهای خاص که منجر به نتیجه میشود.
این آمار همچنین نشان میدهد که به طور متوسط اکثر دانشمندان یعنی تقریبا ۸۸ درصد آنها بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ به کشور دیگری مهاجرت نکردهاند.
جابهجایی بینالمللی دانشمندان با فرار مغزها، انتقال دانش و بهرهوری پژوهش مرتبط است، اما بحثهای سیاسی را نیز در این میان نباید نادیده گرفت. دانشمندانی که کشورشان را ترک میکنند، زمانی که روابط همکاری با هموطنان خود در کشور مبدأ خود را حفظ میکنند، احتمال بیشتری دارد که بازگردند و ۲ دانشمند به احتمال زیاد هر چه به یکدیگر نزدیکتر باشند، با هم همکاری میکنند. بنابراین، مهاجرت منطقهای ممکن است برای کشورهای درگیر فرار مغزها بهتر باشد.
انتهای پیام/
کد خبر: 1229566 برچسبها آموزش عالی آمریکا